پیدایی و پایایی سکولاریزم

نويسنده:علی‌اکبر رشاد




پیش‌ از پرداختن‌ به‌ اصل‌ بحث، ضروری‌ می‌دانم، چند نکته‌ی‌ قابل‌ ملاحظه‌ را توضیح‌ دهم:

‌‌چند نکته

نخست‌ آنکه: ایدئولوژی‌ سکولاریزم‌ با یک‌ سلسله‌ اصول‌ و ارزشهای‌ پذیرفته‌ شده‌ درفرهنگ‌ مغرب‌ زمین‌ مانند:
‌‌اومانیسم‌ و انسان‌ خداانگاری، عقل‌مداری‌ و خردبسندگی، سیانتیسم‌ و علم‌گرایی، آتئیسم‌ و اصالت‌ ماده، لیبرالیسم، اباحی‌گری‌ و تساهل، پیوندی‌ وثیق‌ دارد، آنچنانکه‌ بدون‌عنایت‌ به‌تعاریف‌ هر یک‌ از آنها، که‌ برخی‌ زیر ساخت‌ و ریشه‌ی‌ این‌ مرام‌ و، برخی‌ دیگر روساخت‌ و رویة‌ آن‌ بشمار می‌روند، فهم‌ درست‌ این‌ ایدئولوژی‌ میسور نخواهدبود.
دوم‌ آنکه: موجبات‌ ظهورسکولاریزم‌ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند:
دسته‌ای، معد‌ات‌ و زمینه‌های‌ پیدایش‌ این‌ مرام‌ محسوب‌ می‌شوند، این‌ موجبات‌ به‌ ویژگیهای‌ درونی‌ مسیحیت‌ رجوع‌ می‌کند.
دسته‌ای‌ دیگر، علل‌ ظهور آن‌ بشمار می‌روند که‌ یا به‌ تلقی‌ و تدبیر ارباب‌ کلیسا باز می‌گردد، یا از تحو‌لات‌ معرفتی‌ در فرنگستان‌ سرچشمه‌ می‌گیرد.
سوم‌ آنکه: در پیدایی‌ و پایایی‌ سکولاریزم‌ غربی‌ و ترویج‌ سکولاریزاسیون‌ تدبیر اجتماع‌ و نهاد دین‌ در آن‌ دیار، ملحدان‌ و موحدان‌ به‌ تعاملی‌ بدون‌ تبانی‌ آگاهانه، دست‌ یازیده‌اند، و به‌ نظر ما این‌یک‌همدستی‌ - نه‌همدلی‌ - تاریخی‌ بی‌بدیلی‌ است‌ که‌ در غرب‌ اتفاق‌ افتاد و پیاوردهای‌ زیانباری‌ نیز برای‌ مدنیت‌ و معنویت‌ داشته‌ است!
ملحدان‌ با نیات‌ بدخواهانه‌ و به‌ قصد نجات‌ از دین‌ مرام‌ سکولاریزم‌ را طرح‌ و ترویج‌ کردند، موحدان‌ با نیتی‌ نیکخواهانه‌ و - به‌ ظن‌ خود - به‌ قصد نجات‌ دین‌ به‌ سکولاریزم‌ تن‌ در دادند، آنان‌ از پایگاه‌ تقدم‌ خرد بر وحی‌ و حجیت‌ انحصاری‌ عقل‌ و به‌ نیت‌ کنارگذاردن‌ دین‌ از صحنه‌ی‌ حیات‌ و تثبیت‌ اندیشه‌های‌ لیبرالیستی، أُمانیستی‌ و لائیک‌ از سکولاریزاسیون‌ جانبداری‌ کردند و اینان‌ از جایگاه‌ دلسوزی‌ برای‌ حفظ‌ دین‌ و حراست‌ از قداست‌ آن، سکولاریزاسیون‌ تدبیر اجتماع‌ را تایید نمودند، و گفتنی‌ است‌ که: همین‌ تفاوت‌ نیات‌ در جانبداری‌ از سکولاریزم‌ نیز منشأ تهافت‌ در تعریف‌ این‌ مرام‌ و تبیین‌ ریشه‌ و رویه‌ی‌ آن‌ گردیده‌ است. گو اینکه‌ تطور‌ات‌ تاریخی‌ و تغییر در شرایط‌ جوامع‌ سکولار، نیز در ظهور نظریه‌های‌ گوناگون‌ درباره‌ی‌ سکولاریزم‌ و تحول‌ و تفاوت‌ در تلقی‌ از آن‌ بسیار مؤ‌ثر بوده‌ است‌ (که‌ باید در گفتاری‌ دیگر بدان‌ پرداخته‌ شود).
نکته‌ چهارم: در این‌ سخن‌ درصدد استقرأ تام‌ علل‌ و معد‌ات‌ پیدایش‌ و پایداری‌ سکولاریزم‌ نیستیم‌ و تامین‌ چنین‌ غرضی، مجالی‌ واسع‌ و مقالی‌ جامع‌ می‌طلبد که‌ از حوصله‌ی‌ این‌ یادداشت‌ بیرون‌ است.

‌‌دلائل‌ پیدایی‌ و پایایی‌ سکولاریزم

به‌ نظر ما موارد زیر در ظهور و ماندگاری‌ سکولاریزم‌ فرنگی‌ نقش‌ اساسی‌ ایفأ کرده‌اند3:

‌‌الف) عدم‌ دسترسی‌ مسیحیت‌ به‌ متن‌ وحی‌ و فقر کلامی‌ کلیسا:

عهدین، روایت‌ رفتار و گفتار حضرت‌ موسی‌ (ع) و حضرت‌ عیسی‌ (ع) و نقل‌ حوادث‌ روزگار آنان‌ یا پیشینیان‌ می‌باشد، تورات‌ و اناجیل‌ موجود متون‌ وحیانی‌ نیستند.
فقدان‌ متن‌ وحیانیِ‌ دست‌ نخورده، سبب‌ پیدایش‌ باورداشتهای‌ نادرست‌ و رواج‌ عقاید خرافه‌آمیزی‌ مانند عقیده‌ به‌ تثلیت‌ و اقانیم‌ سه‌ گانه‌ شد و در نتیجه‌ باعث‌ غیر عقلانی‌ جلوه‌گر شدن‌ عقاید دینی‌ و احیاناً‌ القأ تقابل‌ عقل‌ و دین‌ شد، ظهور نظریه‌هایی‌ مبنی‌ بر عدم‌ امکان‌ یا عدم‌ ضرورت‌ تبیین‌ عقلانی‌ باورداشتهای‌ دینی، ثمره‌ی‌ چنین‌ رویکردی‌ است.4.

‌‌ب) فقدان‌ نظام‌ حکومی، حقوقی، اقتصادی‌ و ... در متون‌ مسیحی‌ موجود، علی‌رغم‌ داعیه‌ی‌ حکومت‌ دینی‌ ارباب‌ کلیسا:

این‌ وضعیت‌ خود به‌ خود، طرح‌ سکولاریزاسیون‌ را موجه‌ می‌ساخت، زیرا دینی‌ که‌ فاقد نظامات‌ اجتماعی‌ برگرفته‌ از وحی‌ است‌ باید تدبیر اجتماع‌ را به‌ غیر وحی‌ واگذارد. چه‌ آنکه‌ در این‌ صورت‌ اگر دینداران‌ نیز تأسیس‌ حکومت‌ کنند باید به‌ حکم‌ عقل‌ و با برنامه‌ی‌ علم، جامعه‌ را نسق‌ دهند.
وانگهی‌ انتساب‌ عملکرد بشری‌ و خطاپذیر سردمداران‌ کلیسا به‌ دین، جز بدبینی‌ مردم‌ و سستی‌ عقاید آنان‌ به‌ بار نمی‌آورد، و چنین‌ نیز شد، و درست‌ بدین‌ جهت‌ بود که‌ دین‌ ورزان‌ عاقل! همصدا با عقل‌ورزان‌ بی‌دین، حکم‌ به‌ جدایی‌ دین‌ و دنیا کردند!

‌‌ج) تفسیر روزآمد متون‌ مقدس‌ و دین‌آجین‌نمودن‌ فرضیه‌های‌ علمی:

کلیسای‌ قرون‌ وسطی‌ سعی‌ کرد نظریه‌های‌ تطورپذیر بشری‌ را بر متون‌ دینی‌ تحمیل‌ کرده، متن‌ مخدوش‌ و فهم‌ مخدوش‌تر خود را از متون، معیار درستی‌ و نادرستی‌ علوم‌ و نظریه‌ها قرار داده، به‌ همه‌ چیز صبغه‌ی‌ قدسی‌ و دینی‌ ببخشد!
و این‌ رفتار، از سویی‌ سبب‌ فتور علمی‌ غرب‌ مسیحی‌ در قرون‌ وسطی‌ - به‌ رغم‌ تحول‌ شگرف‌ و همزمان‌ شرق‌ اسلامی‌ - گردید، چه‌ آنکه‌ به‌ تدریج‌ مذهب‌ به‌ عقال‌ عقل‌ و مهار مهارت‌ بدل‌ شد و از دیگر سو اصرار ارباب‌ کلیسا بر حجیت‌ فهمیات‌ مخدوش‌ خود، در برابر تطورشتابان‌ علوم، باعث‌ القأ تقابل‌ علم‌ و دین‌ گشت‌ و انسان‌ غربی‌ چاره‌ را جز در منزوی‌ساختن‌ دین‌ و جداسازی‌ حساب‌ دین‌ و دانش‌ ندید.

‌‌د) نابردباری‌ مذهبی‌ و استبداد دینمدارانه‌ی‌ کلیسا:

طی‌ ده‌ قرن‌ سلطه‌ی‌ ترکتازانه‌ی‌ آبأ کلیسا در مغرب‌ زمین، همه‌ی‌ مذاهب‌ رقیب‌ حقا خرده‌ گرایشهای‌ مسیحی‌ ناساز با مشرب‌ پاپ‌ تحدید و تهدید شدند، هر اندیشمندی‌ اندیشناک‌ سرنوشت‌ خود بود و، هر دانشوری‌ از محاکم‌ تفتیش‌ عقاید در تشویش‌ به‌سر می‌برد، این‌ رفتار سبب‌ القأ تقابل‌ دین‌ و آزادیهای‌ مشروع‌ انسانی‌ گردید و انسان‌ غربی‌ رَستن‌ و رُستن‌ خود را در گرو رهیدن‌ از رهن‌ دین‌ و اضمحلال‌ قدرت‌ و سلطه‌ی‌ دینی‌ سراغ‌ گرفت.

‌‌ه') رقابت‌قدرت‌ میان‌ امپراطوران‌ از سویی‌ و، دانشمداران‌ از دیگر سو با ارباب‌ کلیسا:

طرح‌ سکولاریزاسیون‌ تدبیر اجتماع‌ درست‌ به‌ معنی‌ خلع‌ سلاح‌ پاپ‌ و تصرف‌ اریکه‌ی‌ قدرت‌ توسط‌ جریان‌ فردپرستی‌ در فرنگستان‌ بود، چنانکه‌ پذیرش‌ سکولاریزم‌ از سوی‌ سران‌ مسیحیت‌ و اتخاذ موضع‌ ملایمت‌ و مسالمت‌ طی‌ قرون‌ اخیر نیز، به‌ معنی‌ عقب‌نشینی‌ مسیحیت‌ به‌ مواضع‌ قابل‌ دفاع‌ و منطبق‌ با شرائط‌ جدید، جهت‌ حفظ‌ حداقل‌ موجودیت‌ دین‌ یعنی: دینداری‌ انفرادی‌ و سازگار با جامعه‌ سکولار، تلقی‌ می‌گردد.
به‌هرحال: عوامل‌ یادشده‌ از جمله‌ موجبات‌ اصلی‌ سستی‌ اساس‌ دین‌ و انزوای‌ آن‌ و درنتیجه‌ ظهور سکولاریزم‌ مغرب‌زمین‌ بشمارمی‌روند و برخی‌ از آنها همچنان‌ نقش‌ علت‌ مبقیه‌ را برای‌ مرام‌ سکولاریزم‌ و استمرار روند سکولاریزاسیون‌ در فرنگ‌ ایفأمی‌کند.

‌‌تفاوتهای‌ دینی‌ فرهنگی‌ شرق‌ و غرب

شایسته‌ است‌ اینجا به‌ نسبت‌ سکولاریزم‌ و مشرق‌ و دنیای‌ اسلام‌ نیز به‌ اختصار اشاره‌ کنیم، به‌ نظر ما تفاوتهای‌ اساسی‌ که‌ میان‌ اسلام‌ و مسیحیت‌ وجود دارد ظهور و حضور سکولاریزم‌ بومی‌ مطلق‌ و عناصر سکولار ملی‌ در دنیای‌ اسلام‌ را منتفی‌ می‌سازد، که‌ در ذیل‌ به‌طور گذرا به‌ برخی‌ از آنها تلویح‌ می‌کنیم:
قرآن‌ به‌ عنوان‌ متن‌ وحی‌ و، سنت‌ پیامبر اسلام(ص) و روایات‌ موثق‌ بسیاری‌ که‌ از رهبران‌ دینی‌ در دسترس‌ می‌باشد، ضامن‌ اتقان‌ و سلامت‌ عقائد مسلمین‌ و مانع‌ خرافه‌گروی‌ در باورداشتهای‌ دینی‌ آنان‌ است، یک‌ برنامه‌ی‌ رایانه‌ای‌ در ایران، متن‌ افزون‌ بر نهصد هزار حدیث‌ را به‌ استناد 1200 عنوان‌ کتاب‌ تفسیری، روایی، تاریخی، عرفانی‌ و ... شیعه‌ از نبی‌ اکرم‌ (ص) و اهل‌ بیت‌ او ثبت‌ کرده‌ است، اگر هر حدیث‌ به‌ طور میانگین‌ ده‌ بار هم‌ تکرار در این‌ منابع‌ شده‌ باشد، حداقل‌ نود هزار روایت‌ کلامی، احکامی‌ و اخلاقی‌ در اختیار شیعه‌ می‌باشد و، نیز دههاهزار روایت‌ دیگر در مجامع‌ و مواسیع‌ اهل‌ سنت‌ وجوددارد که‌ احتمالاً‌ در مدارک‌ شیعه‌ ذکری‌ از آنها به‌ میان‌ نیامده‌ است.
بدور ماندن‌ قرآن‌ از آفت‌ تحریف، طولانی‌ بودن‌ دوره‌ی‌ بعثت‌ و، عصر اوصیأ (از ده‌ سال‌ قبل‌ از هجرت‌ تا 250 هجری) مجال‌ وسیعی‌ را برای‌ مسلمانان‌ فراهم‌ آورد تا عقائد و احکام‌ اسلامی‌ را از سرچشمه‌ی‌ زلال‌ وحی‌ و مفسر‌ان‌ آسمانی‌ آن‌ فرا چنگ‌ آورند.
لزوم‌ اجتهاد در اصول‌ و اصالت‌ اجتهاد در فروع، امتیاز دیگر فرهنگ‌ اسلامی‌ است، عقیده‌ به‌ ضرورت‌ فهم‌ اجتهادی‌ دین‌ مشوق‌ مسلمانان‌ در پذیرش‌ عالمانه‌ی‌ عقائد اسلامی‌ و، مانع‌ جد‌ی‌ رواج‌ باورهای‌ سست‌ و رکون‌ به‌ اعتقادات‌ بی‌سند و رکود تفکر دینی‌ میان‌ آنان‌ است، اصل‌ اجتهاد به‌ مثابه‌ عاملی‌ درون‌ برانگیز در متن‌ سازمان‌ فکراسلامی‌ تعبیه‌ شده‌ است‌ که‌ متولیان‌ معرفتی‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ را در بستر سیال‌ بعثتی‌ مدام‌ قرار داده، آنها را به‌ نونگری، ژرفایابی، فهم‌ گستری‌ نسبت‌ به‌ دین‌ وا می‌دارد.
عقل‌ در قاموس‌ عقیدتی‌ مسلمین، عِدل‌ وحی‌ و، پیامبر درونی‌ خوانده‌ می‌شود؛ توصیه‌های‌ جدی‌ به‌ تعقل‌ و تدبر از سوی‌ قرآن‌ و، عقیده‌ به‌ حجیت‌ عقل‌ در اسلام، سبب‌ ظهور مکاتب‌ فلسفی‌ بسیار غنی‌ و مشارب‌ کلامی‌ بس‌ استواری‌ گردیده‌ که‌ پشتوانه‌ی‌ استدلالی‌ رخنه‌ ناپذیری‌ برای‌ عقائد دینی‌ شده‌ و تو‌هم‌ تقابل‌ دین‌ و عقل‌ را در فرهنگ‌ اسلامی‌ از اذهان‌ زدوده‌ و، موجب‌ نضج‌ عقائد و قواعدی‌ چون‌ "حسن‌ و قبح‌ عقلی" در کلام‌ و «تلازم‌ حکم‌ عقل‌ و شرع» و «مستقلات‌ عقلیه» در فقه‌ و اصول‌ فقه‌ شده‌ است. جایگاهی‌ را که‌ عقل‌ و تعقل‌ در فرهنگ‌ دینی‌ مسلمانان‌ احراز کرده‌ و کاربردهایی‌ که‌ خرد در کلام، فقه‌ و، اخلاق‌ اسلامی‌ دارد هرگز فروتر از جایگاه‌ وحی‌ و تعبد نیست؛ در خور تامل‌ است‌ که: در روزگارانی‌ که‌ تقابل‌ عقل‌ و دین‌ مساله‌ی‌ غرب‌ بود، صدرالمتالهین‌ مکتب‌ حکمت‌ متعالیه‌ را در شرق‌ پی‌ گذاشت‌ که‌ مشخصه‌ی‌ عمده‌ی‌ آن‌ در آمیختن‌ قرآن، برهان‌ و عرفان‌ است.
نگرش‌ اسلام‌ به‌ منزلت‌ رفیع‌ علم‌ و عالم‌ نیز از امتیازات‌ این‌ دین‌ نسبت‌ به‌ دیگر ادیان‌ است، توجه‌اسلام‌ومسلمین‌ به‌ حرمت‌ دانش‌ودانشور، مجال‌ خطور به‌ شبهه‌ی‌ تقابل‌ علم‌ و دین‌ نمی‌دهد، تجربه‌ی‌ تعامل‌ علم‌ و الهیات‌ در اسلام، شاهکار بی‌مثالی‌ است‌ که‌ بنای‌ تمدنی‌ عظیم‌ را درانداخت‌ و، تمدن‌ کنونی‌ مغرب‌ و امدار آن‌ مدنیت‌ معنوی‌ سترگ‌ می‌باشد.
در نگاه‌ وحی‌ اسلامی، شجره‌ی‌ ممنوعه، درخت‌ دانش‌ نیست، بلکه‌ این‌ برتری‌ علمی‌ انسان‌ است‌ که‌ مایه‌ی‌ امتیاز او بر همه‌ی‌ آفریدگان‌ گردیده، تا آنجا که‌ همه‌ی‌ هستی‌ باید در برابر او کرنش‌ کنند و، حتی‌ فرشتگان‌ که‌ تا آفرینش‌ انسان، برترین‌ باشندگان‌ بودند او را سجده‌ کنند، که‌ خدا گونگی‌ بشر مرهون‌ دانشوری‌ اوست.
نخستین‌ آیات‌ فرود آمده‌ بر پیامبر اسلام‌ - در متن‌ فضای‌ تاریک‌ جاهلیت‌ کهن‌ - از "تبیین‌ علمی‌ خلقت، بویژه‌ آفرینش‌ انسان‌ و، کرامت‌ او و تعلیم‌ خط‌ و فرادهی‌ آنچه‌ که‌ وی‌ نمی‌دانست‌ "سخن‌ سر می‌دهد.
در منظرقرآن«داناتران‌خداترس‌ترند» «اِنما یَخشَی‌ اللهَ‌ مِن‌ عِبادِهِ‌ العُلَمأُ» و از نظر پیامبر اسلام‌ «بر مؤ‌من‌ فرض‌ است‌ که‌ زگهواره‌ تا گور دانش‌ بجوید».
ویژگی‌ دیگر مکتب‌ اسلام، استعداد نظام‌پردازی‌ در همه‌ی‌ عرصه‌های‌ اجتماعی‌ است، پیامبر اسلام‌ با تاسیس‌ حکومت‌ دینی‌ در مدینه، الگوی‌ حکومی‌ دینی‌ ارائه‌ فرمود، اوصیأ و اصحاب‌ آن‌ بزرگوار و مصلحان‌ جوامع‌ اسلامی‌ با تبیین، تفسیر و تطبیق‌ تعالیم‌ دینی‌ بر نیازهای‌ اجتماعی‌ انسان‌ در اعصار و امصار گوناگون، نمونه‌های‌ موفقی‌ از نظامات‌ حیاتی‌ اسلام‌ را پدید آوردند.
به‌ برکت‌ در دسترس‌ بودن‌ متن‌ وحی‌ اسلامی‌ و، میراث‌ عظیم‌ بازمانده‌ از پیشوایان‌ دینی‌ و، به‌ یمن‌ عقلانیت‌ اسلامی‌ و شیوه‌ی‌ کارساز اجتهاد، فقیهان‌ ما چهل‌ هزار فرع‌ فقهی‌ را استنباط‌ کرده‌ در اختیار امت‌ اسلامی‌ قرار داده‌اند؛ فقه‌ غنی، ژرف‌ و گسترده‌ی‌ اسلامی، اکنون‌ چون‌ مشعلی‌ فرا راه‌ حیات‌ آحاد امت، روشنگر تکالیف، حقوق‌ و نحوه‌ی‌ کنش‌ و منش‌ جمعی‌ و فردی‌ آنها است.
گفتنی‌ است: ابواب‌ هفتادگانه‌ی‌ فقه‌ - به‌ استثنأ چند باب‌ - همگی‌ بیانگر نظامات‌ و قوانین‌ اسلامی‌ در مناسبات‌ سیاسی، حقوقی، اقتصادی، تعلیم‌ و تربیت‌ است.
اصول‌ فقه‌ استواری، و قواعد هزارگانه‌ی‌ فقهی‌ دقیق، استطاعت‌ شگرفی‌ را در فقه‌ شیعه‌ جهت‌ تامین‌ نیازهای‌ انسان‌ معاصر در عرصة‌ قانونگذاری‌ منطبق‌ با شرائط‌ متطور بشری‌ فراهم‌ ساخته‌ است.
در فرهنگ‌ اسلامی‌ پاسداشت‌ حریم‌ کرامت‌ انسان‌ و تکریم‌ آزادیهای‌ تعریف‌ شده‌ی‌ انسانی، روح‌ بنیادی‌ترین‌ شعار اسلام‌ است، تاریخ‌ گواه‌ سماحت‌ و مدارات‌ مسلمین‌ حتی‌ با ادیان‌ رقیب‌ و جریانهای‌ فکری‌ معارض‌ است، آیاتی‌ نظیر آیات‌ زیر، مبنای‌ مناسبات‌ فکری‌ در جامعه‌ی‌ اسلامی‌ است:
اِنا هَدَیناهُ‌ السَّبیلَ‌ اِما شاکِراً‌ وَ‌ اِما کَفُوراً.5
ما انسان‌ را به‌ راه‌ درست‌ رهنمون‌ شدیم، خواه‌ سپاسگزار و پذیرنده‌ باشد، خواه‌ ناسپاس‌ و کفر ورزنده.
لا‌ اِکراهَ‌ فِی‌الدینِ‌ قَد‌ تَبَیَّنَ‌ الرُّشدُ‌ مِنَ‌الغَّیِ، فَمَن‌ یَکفُربِالطاغُوتِ‌ وَ‌ یُؤمِن‌ بِاللهِ‌ فَقَد‌ اِستَمسَک‌ بِالعُروَةِ‌ الوُثقی‌ لَاانفِصامَ‌ لَها وَ‌ اللهُ‌ سَمیعٌ‌ عَلیم.6
اکراهی‌ در دین‌ نیست، چه‌ آنکه‌ رشد و غی‌ و، سره‌ و ناسره‌ آشکار شده‌ است، پس‌ هر کس‌ به‌ طاغوت‌ کفر ورزد و به‌ خدا ایمان‌ بیاورد به‌ دستاویز استواری‌ چنگ‌ زده‌ است‌ که‌ گسست‌ پذیر نیست، و خدا شنوا و دانا است.
فَبَشٍّر‌ عِبادِ‌ الَّذینَ‌ یَستَمِعُوَنَ‌ القَولَ‌ فَیَتَّبِعُونَ‌ اَحسَنَهُ.7
بشارت‌ ده‌ به‌ بندگانم‌ که‌ سخنان‌ را گوش‌ فرا می‌دهند، سپس‌ از بهترین‌ آن‌ پیروی‌ می‌کنند.
قرآن‌ کریم‌ از یهودیان‌ و نصرانیان‌ به‌ خاطر انعطاف‌ناپذیری‌ در روابط‌ فکریشان‌ انتقاد می‌کند:
وَ‌ لَن‌ تَرضی‌ عَنکَ‌ الیَهُودُ‌ وَ‌ لَا النَّصار‌ی‌ حَتی‌ تَتَّبِعَ‌ مِلَّتَهُم، قُل‌ اِنَّ‌ هُدَ‌ی‌ اللِه‌ هُوَ‌الهُدی...8
یهود و نصارا از تو خشنود نمی‌شوند، تا به‌ آیینشان‌ درآیی، بگو: هدایت‌ همان‌ هدایتی‌ است‌ که‌ از سوی‌ خدا باشد...
علاوه‌ بر تفاوتهای‌ دینی‌ میان‌ این‌ دو خطه، تفاوتهای‌ فرهنگی‌ عمیقی‌ مانند: اشراقگرایی‌ در شرق‌ و عقل‌ گروی‌ در غرب، وجود دارد که‌ نقش‌ اساسی‌ای‌ را در ممانعت‌ از پیدایش‌ و پذیرش‌ مبانی‌ سکولاریزم‌ و ارزشهای‌ سکولاریزمی‌ در مشرق‌زمین‌ بازی‌ می‌کند.
به‌ هر حال: با توجه‌ به‌ تفاوتهای‌ دینی‌ و فرهنگی‌ که‌ بدانها اشاره‌ شد، نه‌ سکولاریزم‌ یک‌ ایدئولوژی‌ جهان‌ شمولی‌ است، و نه‌ سکولاریزاسیون‌ گذرگاهی‌ محتوم‌ که‌ همه‌ی‌ تاریخ‌ و بشر و ادیان‌ مجبور به‌ عبور از آن‌ باشند؛ سکولاریزم‌ یک‌ مرام‌ غرب‌زاد است‌ که‌ در بستر فرهنگ‌ فرنگ‌ و در آغوش‌ مسیحیت‌ غربی‌ شده‌ ظهور کرده‌ است، سکولاریزاسیونِ‌ دین‌ و تدبیر اجتماع، یک‌ مسأله‌ی‌ نسبی‌ و غربی‌ است، مشکل‌ و مسأله‌ی‌ جهان‌ اسلام‌ شرق‌ نیست.
وَلیَحکُم‌ اَ‌هلُ‌ الأِنجیلِ‌ بِما اَنزَلَ‌ اللهُ‌ فیهِ، وَ‌ مَن‌ لَم‌ یَحکُم‌ بِما اَنزَلَ‌ اللهُ‌ فَأُولئکَ‌ هُمُ‌ الفاسِقُونَ10
انجیلیان‌ باید به‌ آنچه‌ خدا در انجیل‌ فرو فرستاده‌ حکم‌ کنند و هر که‌ برابر فرستاده‌ی‌ خدا حکم‌ نراند از فاسقان‌ بشمار خواهد بود.
حسن‌ ختام‌ را خوشه‌ی‌ دیگری‌ از خرمن‌ اقبال‌ پیشکش‌ می‌کنم:

پی نوشت:

.1 متن‌ بالا، خلاصه‌ی‌ سخنرانی‌ جناب‌ آقای‌ رشاد در« سمینار انقلاب‌ اسلامی، فرهنگ‌ و توسعه» می‌باشد، که‌ در 1374 در اسلام‌ آباد پاکستان‌ ایراد گردیده‌ است.
.2 قرآن‌ کریم، سوره‌ی‌ مائده، آیة‌ 50
.3 در زمینه‌ی‌ علل‌ و دلائل‌ ظهور مسلک‌ سکولاریزم، نظرات‌ گوناگونی‌ وجود دارد، حقیر مجموعه‌ی‌ دلائلی‌ را که‌ در متن‌ مسوده‌ آمده، اجزأ علت‌ تامه‌ی‌ پیدایش‌ این‌ پدیده‌ می‌دانم.
.4 استاد شهید مرتضی‌ مطهری، در اثر گرانسنگ‌ خود، علل‌ گرایش‌ به‌ مادیگری، بحث‌ مشبع‌ و متقنی‌ در تحلیل‌ مطلب‌ بالا ارائه‌ فرموده‌ است، جزأالله‌ عن‌ خیرالجزأ.
.5 قرآن‌ کریم، سوره‌ی‌ انسان، آیه‌ی‌ 3
.6 قرآن‌ کریم، سوره‌ی‌ بقره، آیه‌ی‌ 256
.7 قرآن‌ کریم، سوره‌ی‌ زمر، آیه‌ی‌ 18
.8 قرآن‌ کریم، سوره‌ی‌ بقره، آیه‌ی‌ 120
.9 دیوان‌ اقبال، چاپ‌ اقبال‌ آکادمی‌ پاکستان.
.10 قرآن‌ کریم، سوره‌ی‌ مائده، آیه‌ی‌ 47
.11 دیوان‌ اقبال، چاپ‌ اقبال‌ آکادمی‌ پاکستان‌ ص‌ 713

منبع: باشگاه اندیشه